چیزی به ذهنم نرسید. مثل هر وقت که لازم بود.
|
بی تفاوت باش، چون بی تفاوت بودنه که باعث می شه برای خودت هر چیزی مهم نباشه … که اونقدر تو غار با خودش صحبت کرده بود که به بیماری روانی دچار شده بود و فکر می کرد با خداست. … بره چیت بود که از همون بچگی مثل یه لکه ی سیاه رفتی توی ذهنم. … هر وقت کسی رو میدیدم که رفتاری شبیه رفتار بچگی من نشون می داد مسخرش می کردم. |
|
شاید چون سبک نوشتنم در اینجا جوری نبود که کسی چنین چیزی. … احساس می کنم هر وقت که لازم باشد باید نوشت اما اینبار حرف از کودکی و خاطره هاست. چیزی که به … نیلوفر عزیز مرا دعوت کرده به این بازی که از خاطره های بچگی … یادم می آید دوستی داشتم در 5 سالگی که معلم بود! … این دو نفر توی خانه فوتبال بازی می کردیم و من هم مثل |
|
درمیون گذاشتن خصوصیترین حرفاتون با ما، گویای اعتمادیه که به ما دارید که خدا رو … جوونی اومد خدمت ایشون و همین حرفهای شما رو عرض کرد که من فکرای بدی میاد تو ذهنم در … هر مؤمنى قلبش دو گوش دارد، گوشى که در آن وسواس خناس (شیطان) می دمد، و گوشى که … ۴ـ ذکر این نکته لازم است که غالبا افکار مشوش و آلوده از بازى هاى شیطان و وسوسه … |
|
اصلاً به ذهنم نرسیده بود که ممکن است با کلامی از نوعی دیگر تکانم دهد. … نشان میدهد و باعث بازنگری چندباره بر هر چیزی میشود که غیرمشکوک و مطمئن به نظر میرسد. … مثل اغلب اوقات، با وجود نزدیک نبود حوزههای علاقه و کارمان، نوع درکش از رابطهی من و زندگی … لحظات درخشانی است که دلیل لازم دوستیمان نیست، اما برای دوستی کافی است. |
برچسبها:آبان ۱۳۹۰ - نوروتیک, بازی بچگی ... - مسافران پاييز - blogfa, برای دیگران - تجربهی زيسته - blogfa, خطور افکار توهین آمیز به مقدسات - پرسمان - پرسمان دانشگاهیان